نجابتی: قویتر شدیم
شب گذشته با برپایی اختتامیه هفته هنر انقلاب اسلامی؛ مسعود نجابتی استاد خط و گرافیک به عنوان چهره سال ۱۴۰۲ هنر انقلاب اسلامی معرفی شد. به همین بهانه گفتوگویی که وهب رامزی و سیدعلی سیدان در ماهنامه سوره با وی داشتند و سال گذشته منتشر شد را بار دیگر بازنشر دادیم. متن این گفتوگو را با هم میخوانیم:
تاریخ ارسال : 1403/2/8
وقتی تماس میگیری برای گفتوگو با استاد «مسعود نجابتی»، از مصاحبه طفره میرود. سرش شلوغ است و میگوید که حرف درخوری برای گفتن ندارد، اما وقتی لب به سخن باز میکند دریایی از تجربه و دانش و خاطره، با جزئیات ظریف و دقیق، سرازیر میشود، طوری که بعد از یک گفتوگوی سهساعته، تازه میبینی اول کلام است و دهها پرسش دیگر بیپاسخ مانده است. مسعود نجابتی، استاد خط و گرافیک و تاپیوگرافی است. این استاد ۵۶ ساله، حالا نه فقط به عنوان استادی که فرم تایپوگرافی فارسی را به کمالاتی رسانده که به عنوان پیر میداندار گرافیک انقلاب اسلامی، شناخته میشود. بخشی از شکلگیری شبکۀ گرافیستهای جوان انقلاب، حاصل مجاهدت اوست. گفتوگوی ما با او در دفتر کارش در کانون هنر شیعی واقع در شهر قم رقم خورد؛ گفتوگویی دربارۀ فرم حضور گرافیک در بزنگاههای تاریخ انقلاب اسلامی با تمرکز بیشتر بر بلوای ۱۴۰۱.
سیدان: سؤالات را از تجربۀ تاریخی گرافیک و تجسمی انقلاب اسلامی شروع کنیم. اگر بخواهیم رجوعی به ۳۰-۲۰ سال پیش داشته باشیم، آیا میتوانیم بگوییم تجسمی انقلاب اسلامی در حال حاضر قویتر شده است؟ علت و شاهد این قوت چیست؟ در مقایسه با هنرهای دیگر و تاریخهای دیگر، شاخصهای قدرتمندیِ گرافیک و تجسمی انقلاب چیست؟ این موضوع را میتوان در نسبت با جریان مقابل، جریان روشنفکری یا جریان تجاری نیز بحث کرد.
نجابتی: اگر بخواهم گذشته را مرور کنم، بخشی از آن تجربهها و خاطرات شخصی است و بخشی هم مطالعات و شنیدهها. گرافیک به خاطر ماهیت خود، همواره در خدمت سفارش بوده است . آثار گرافیک شاخص قبل از انقلاب غالباً برای سفارشات فرهنگی و هنری، اعم از جشنوارهها، نمایشگاهها، ارکسترهای سمفونیک، نمایش و فیلم و... خلق شده است. به تعبیری هنوز پدیدهای به اسم گرافیک شخصی و بدون سفارش دهنده به این شکل که اکنون شاهد آن هستیم به وجود نیامده بود. به خاطر ندارم تا شروع انقلاب، طراحی به صورت خودجوش در واکنش نسبت به موضوعات روز، پوستری طراحی کرده باشد. نخستین بار در حوادث و ایامی که منتهی به انقلاب شد، شاهد حضور آثار طراحان گرافیک حرفهای در سطح جامعه هستیم. معروفترین این آثار متعلق به «برادران شیشهگران» است که در اعتراضات سال های ۵۶ طراحی و منتشر شد؛ پوسترهایی که بدون سفارشدهنده و بنا به انگیزۀ شخصی هنرمند در اعتراض به حکومت شاهنشاهی طراحی و در تیراژ محدودی منتشر شده و یا تبدیل به نمایشگاهی خیابانی میشد. اتفاق نوظهوری که تا قبل از آن در جامعه امکان و زمینۀ بروز و ظهور آن وجود نداشت. بدون تردید این نقطۀ عطفی در گرافیک ایران است و این شور انقلاب است که همۀ آحاد جامعه را به صحنه آورده و در این برهه شاهد نقشآفرینی هنرمندان در کنار تودۀ مردم به صورت فردی و گروهی هستیم. از مشهورترین اتفاقات هنری آن سالها نمایشگاه دانشگاه تهران است که با ارائۀ پوسترهایی در اعتراض به رژیم شاهنشاهی در دانشگاه تهران شکل گرفت و اسامی هنرمندان بزرگی را در خود جای داد، هرچند به دلیل فشارهای سیاسی و ترس از ساواک آثار بدون امضا عرضه شد ولی این اتفاق، مبین آغاز یک حرکت حرفهای و پیوستن طراحان گرافیک با سابقه و شناختهشده با انقلاب مردم بود. امیر اثباتی، مرتضی ممیز، نیکزاد نجومی، آراپیک باغداساریان از جمله اساتیدی هستند که این نمایشگاه را ترتیب دادند. مرحوم مرتضی ممیز در همین رابطه بیان داشتهاند به خاطرم هست که در جریان انقلاب اسلامی، من و عدهای از طراحان گرافیک دور هم جمع شدیم و گفتیم ما هم باید در این مورد اقدامی بکنیم...، لاجرم در عمل یک پوستر سیاسی هنرمندانه طراحی نشد، البته ضرورت زیادی هم نداشت که هنرمندانه شود، چون در آن شرایط نیاز مهم این بود که پوستر، پیامی را فوری به مخاطبین خود برساند.
سیدان: این نمایشگاه برای چه سالی است؟
نجابتی: دی ماه سال ۵۷ یک ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی.
سیدان: اسم نمایشگاه چه بود؟
نجابتی: اسم این نمایشگاه برگرفته شده از اسم گروه و محل فعالیتشان به صورت شفاهی (آتلیه ۵۷) نامیده شد، هرچند این نامگذاری و تجمع، استمرار و دوام زیادی نیاورد. این نمایشگاه با استقبال فراتر از انتظار مردم مواجه شد و تأثیر زیادی در برپایی نمایشگاههای مشابه در مدارس و محافل دانشگاهی داشت. بدین صورت پوستر رسماً رسانۀ انقلاب شد و سایر گروههای سیاسی هم به فکر برپایی نمایشگاه افتادند. آثار تحت تأثیر گرافیک روس با دو رنگ مشکی و قرمز طراحی شده بود. بلافاصله در دانشگاه تهران شاهد نخستین حرکت هنرمندان انقلابی مسلمان به نام گروه «سلمان» هستیم با حضور چهرۀ شاخصی چون مرحوم حبیبالله صادقی، دقیقاً چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی. بیشتر آثار گروه «سلمان» نقاشیهایی است که در قالب پوستر ارائه میشود.
رامزی: اینکه فرمودید قبل از انقلاب کار شخصی انجام نمیشد به این معنی است که هنرمندی مستقلاً پوستر و اثری را در اعتراض به وضع موجود تولید کند یا به این معنی است که تا پیش از آن رشتههای مختلف هنری، در پستو کار شخصی خود را انجام میدادند و نزدیک انقلاب شکوفا شدند و کار شخصیشان تبدیل به یک اثر بیرونی شد؟ این تغییر چطور اتفاق افتاد؟
نجابتی: این توانایی به صورت بالقوه وجود داشته. کسی که با زبان تصویر کار میکند و پاسخ مشتری و نیاز مخاطب را برطرف میکند، توانایی انجام کارهای شخصی متناسب با نیازهای جامعه را دارد. اما [آن زمان] گرافیک هنوز پدیدۀ نوظهوری در ایران بود و بیشتر کارهای شخصی در قالب نقاشی انجام میشد. یعنی هنرمند به جای اینکه پوستر طراحی کند یا حرف خود را در قالب پوستر بیان کند دست به قلمو میشد و ایدۀ خود را در قالب یک بوم نقاشی طرح میکرد. ضمن اینکه زمانه به او اجازۀ بروز موضوعات تند سیاسی را که بیشتر مناسب قالب گرافیک است، نمیداد.
رامزی: یعنی میخواهد ولی زمانه به آنها اجازه نمیدهد؟
نجابتی: بله. قطعاً گروهی که در دانشگاه تهران آثاری تولید کردند در عرض یک لحظه به این نتیجه نرسیدند. از قبل این نگاه اعتراضی را به حکومت داشتند ولی مجالی برای بروز آن نداشتند. یعنی در فضای خفقان و بستۀ آن زمان که ساواک بر اوضاع احاطه داشت، نمیتوانست اتفاق بیفتد. طبیعی بود اگر هم هنرمندان میخواستند کاری شخصی انجام دهند بهترین قالب، نقاشی بود که مثل پوستر صراحت بیان نداشت و در ذات خود بینیاز از تکثیر بود.
پوستر برای اعتراض، سریعترین و مناسبترین قالب هنری بوده و هست و قطعاً پیشتر هم ظرفیتهای آن را میدانستند، اما بستر تولید و نشر آن را باید در نظر گرفت. در خارج از مرزها این مرسوم بود که طراحان گرافیک، در اعتراض پوستر طراحی کنند و آن را تکثیر یا جایی نمایش دهند، ولی در ایران فضای خفقان پیش از انقلاب اجازه تکثیر و اکران شهری را نمیداد. نهایتاً طراحان، ناگزیر باید به گالریها پناه میبردند اما گالریها هم مرکز ارائۀ آثار فاخر هنری و غالباً تکنسخه و نقاشی جهت فروش بود و گرافیک را به عنوان پدیدۀ تبلیغاتی نگاه میکردند که شأن نمایش در گالری را ندارد. بنابراین پوسترهای سیاسی زمانی میتوانسته بروز کند که امکان و زمینۀ نمایش آن فراهم شده باشد و بدین صورت هنرمند هم میتوانست به جای اینکه پلاکارد دست گیرد و یا با اسپری دیوارنویسی کند، پوستر طراحی کند و به دیوار بچسباند و این شرایط اجتماعی دوران انقلاب بود که این مجال را به هنرمندان داد.
رامزی: به نظر میرسد که طراحان در آن برهۀ زمانی پشت مردم ایستادند و همراه آن جریان شدند. اینطور نبوده که جلوتر از آنها حرکت کنند. درست است؟
نجابتی: حرکات مردمی تأثیرگذار بوده؛ دیوارنویسیهایی که استاد ممیز هم به عنوان آثار گرافیک انقلاب به آن اشاره داشته و در کتابی هم گردآوری شد. «مرگ بر شاه» معروفی که کلمۀ شاه آن معکوس و سرنگون نوشته میشد در کنار یک دست خونین، پدیدههایی بودند که توسط مردم شکل گرفت وانگیزهای شد برای طراحان تا آثار جدیتری را در این موضوعات خلق کنند. البته برادران شیشهگران خیلی جلوتر از گروه دانشگاه تهران کارشان را شروع کردند و آثارشان بعضاً چاپ سیلک و تکثیر میشد و اقبال از سوی مردم به حدی بود که توانستند آثارشان را بفروشند و هزینههای نشر کار مرتفع گردد. یک عرضه و تقاضای واقعی در عرصۀ هنر گرافیک شکل گرفت. جناب آقای اسماعیل شیشهگران در خاطراتش میگوید: با اوج گیری قیام مردم به اتفاق برادرانم به این فکر افتادیم که با هنرمان کنار مردم باشیم و با ساختن پوسترهایی با مضامین مختلف از پوستر سلاحی ساختیم برای مبارزه و پوستر را از خدمت کالا و تجارت و... به سوی مبارزات مردمی کشاندیم.
رامزی: مثل کاستهای گروه چاووش، پوستر میفروختند!
نجابتی: بله. به گفتۀ خوشان پوسترها را در اماکن عمومی چون پارکها، بیمارستانها و سطح شهر نمایش می دادند و سپس با استقبال مردم تکثیر میکردند و میفروختند و هزینۀ چاپ را هم از طریق کمکهای مردمی و فروش آثار تأمین میکردند. ولی در مجموع طبق شرایط آن زمان همۀ مردم از روحانیون و اساتید دانشگاه گرفته تا ارتش و مردم عادی در کف خیابان و در صحنۀ انقلاب حضور داشتند. هنرمند هم حس میکرده که باید نقشی بازی کند. مشابه فضایی که در مسیر پیادهروی اربعین شاهد هستیم و هر کسی با هر تخصص و بضاعتی در مسیر در حال خدمترسانی و همراهی با زائران است. دوران انقلاب هم شرایطی مشابه داشت و حس این همراهی در همۀ آحاد و صنوف جامعه بود. در این میان هنر و به طور خاص پوستر، نقش خاصی ایفا نمود و بیشترین همراهی را با انقلاب داشته و دارد. نکتۀ مهم این است که این پدیده منحصر به تهران نبود و در شهرهای دیگر هم اتفاقات مهمی افتاد. مثلاً در اصفهان فعالیتهای حیرتآور جناب استاد موحدیانعطار را شاهد هستیم که بیش از دویست پوستر را با کیفیت و اجرای بسیار خوب در آن شرایط طراحی و اکران نموده. تمامی آثار با دو رنگ محدود مشکی و قرمز و با لوازم دمدستی چون خودکار و ماژیک اجرا شده است. همچنین جناب استاد خالقی در مشهد، اساتیدی چون گلمحمدی و مرحوم رحمتی و اشرفی در قم و بسیاری هنرمندان دیگر در سایر شهرها که متأسفانه آثارشان هنوز جمع آوری نشده.
سیدان: اولین تجربههای هنرمندان انقلاب اسلامی از پیوند گرافیک و انقلاب چگونه رقم خورد؟ تجربۀ خود شما در این زمینه چیست و چگونه به این فضا پیوستید؟
نجابتی: وقتی از تجسمی انقلاب صحبت میکنیم منظور، همان رشتههایی است که در همۀ محافل آکادمیک دنیا مرسوم است؛ شامل کاریکاتور، گرافیک، نقاشی، مجسمه، خوشنویسی، نگارگری و حتی رشتههای سنتی. اشاره کردم که در شرایط ملتهب جامعه هنرمند نمیتواند خود را تافتۀ جدابافته ببیند. خیلیها در عرصۀ تجسمی حضور داشتند و کار تولید کردند مانند استاد جلیل رسولی که پوستر «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را طراحی کرد. آن اثر، ذهن من را که آن زمان خوشنویسی میکردم، به این سمت برد که با خط میتوان کار گرافیکی کرد. «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، در هیئت گل لاله طراحی شده بود. برای من اتفاق جدیدی بود. یک نوع کالیگرام بود در ادامۀ سنت خطنقاشی که در هیئت مرغ بسملهها کار شده بود، یعنی خط در قالب تصویر قرار گرفته بود.
این خاطره را بدین جهت نقل کردم که بگویم حتی هنرمندان خوشنویس و سنتی هم بیتفاوت نبودند و میگفتند باید کاری انجام دهیم. نقاشان و طراحان که دیگر به دلیل رسالتشان جای خود دارند، چون زبان تصویر گویاتر است. حوزۀ هنرهای تجسمی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با نقاشی و بیشتر کارتون_کاریکاتور، عکس و خوشنویسی شکل میگیرد و گرافیک در آن هنوز خیلی پررنگ نیست، گرافیک را در حدی که اشاره کردم و در جامعه شاهد هستیم. در نمایشگاههای بعدی شاهد حضور قدرتمند نقاشان هستیم. نقاشان زیادی از جمله آقایان سیدمحمد احصایی، مرتضی کاتوزیان، محمدعلی ترقیجاه، حجتالله شکیبا، هانیبال الخاص، امیر ادهمضرغام، ژرژ داودزاده، نصرتالله مسلمیان و... و در ادامه با تشکیل حوزۀ هنر و اندیشۀ اسلامی شاهد حضور نقاشانی چون محمدعلی رجبی، حبیبالله صادقی، حسین خسروجردی، ناصر پلنگی، کاظم چلیپا، مصطفی گودرزی، ایرج اسکندری و... هستیم. بنابراین نقاشی در قیاس با سایر رشتههای تجسمی حضوری پررنگ دارد و مهمترین رشتۀ هنرهای تجسمی در هنر انقلاب است. حتی بسیاری از پوسترهای چاپ شده در آن زمان در واقع تکثیری از آثار نقاشی است و یا ایدههایی ست که با تکنیک نقاشی ساخته شده و در همراهی با نوشته تبدیل به پوستر شده بود. هرچه از ابتدای انقلاب فاصله گرفتیم، حضورِ گرافیک و شاخههای گستردۀ آن به واسطۀ همراهی با تکنولوژی، نقشآفرینیِ بیشتر در جامعه و پاسخگویی به نیازهای مختلف بیشتر شد، در حالی که تا پیش از آن زمان، گرافیک در قیاس با نقاشی در جایگاه پایینتری قرار داشت.
رامزی: در واقع گرافیک داشت پررنگ میشد و بقیه رشتهها را به خدمت میگرفت.
نجابتی: بله. این تغییر، منحصر به ایران نیست و در جهان هم اتفاق افتاد. به مرور از تجسمی به سمت دیزاین حرکت کردیم و اکنون ناگزیرم تعریف تجسمی را از دیزاین جدا کنم البته براساس تقسیمبندی و تعاریف رایج و مصطلح. هنر تقسیم شد به هنرهای زیبا و کاربردی، گفتند «هنر زیبا» تا خالی شود از تعهد و چون نتوانستند منکر کاربردیبودن هنر شوند آن را در دستهای جدا موسوم به دیزاین قرار دادند. بنابراین منظور از هنر به طور عام و هنرهای تجسمی به طور خاص همان هنرهای زیباست. گرافیک را به خاطر ذات کاربردیاش در دستۀ دیزاینها قرار دادند. در کنار طراحی صنعتی، معماری داخلی، طراحی لباس و... و اگر اشاره میکنیم به هنر انقلاب طبیعی است که اکنون هنرهای کاربردی تناسب بیشتری با انقلاب و نیازهای جامعه دارند تا هنری که بی تفاوت از مسائل، صرفاً به دنبال خلق زیبایی است. دفاع مقدس و سایر مسائلی که نظام بعد از انقلاب با آن مواجه شد شرایط مناسبی برای پرداختن به هنرهای کاربردی نبود، اما بعد از جنگ و با شروع دورۀ سازندگی، نقش هنرهای کاربردی از جمله معماری داخلی، طراحی صنعتی، طراحی مبلمان شهری، گرافیک و... بیشتر نمایان شد و نیازهای بسیاری به وجود آمد که دیزاین پاسخگوی آنها بود.
برای مثال در دورۀ جنگ برای تولید برخی محصولات مورد نیاز، رقابتی جدی در کار نبود و اقلام، غالباً از طریق مبادی خاص، توزیع و با دفترچۀ بسیج یا کالابرگ تهیه میشد! حوزۀ فرهنگ و نشر محدود و کم کار بود. اوضاع اقتصادی و بحرانهای ناشی از جنگ بر همه چیز سایه انداخته بود. بعد از گذشت از این شرایط بود که جامعه اصطلاحاً پوستی انداخت و کمکم شاهد تحولات و جهشها و پیشرفتهای متعدد در عرصههای مختلف اعم از علمی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و ورزشی بودیم؛ اتفاقاتی که با هنر و رسانه ممزوج بودند. گرافیک مجدد و بعد از حیات دوران پیروزی انقلاب، جان تازه گرفت. سفارشات گوناگون روانۀ بازار گرافیک شد و در برخی بخشها نگاهها به خارج از کشور معطوف گشت. اوایل کار حتی در گرافیک انقلاب، ردپای گرافیک شرق و غرب را میبینیم. نوع چیدمان، طراحی عناوین، رنگ و لعاب کار قدری وامگرفته است. دانشجویان هم تنها منابعشان مجلات و کتابهای گرافیک معتبر دنیا بود. زمان گذشت تا [به هویت برسیم]. این هویت هم فقط دغدغۀ هنرمندان انقلابی نبود؛ این خیزش انقلابی چُرت خیلیها را پرانده بود. برخی که پوشش و فکر و نگاهشان هم غربی بود، اکنون حرف از هویت می زدند و خود را باور کرده بودند.
به یاد دارم که بسیاری از اساتید دانشگاه هنرهای زیبا در موزۀ هنرهای معاصر سمینارهای هویت برگزار میکردند. هویت، بحث داغ روز جامعه شده بود. طبیعی بود انقلابیون و اصطلاحاً بچهحزباللهیها به این مسئله بیشتر عنایت داشتند. تلاشهای نخست گرایش به سنتهای صفوی و میراث گذشته بود و تکرار آن. نقوش، کاشی، دست بافتهها، نقاشی قهوهخانه و هر آنچه میتوانست منشأ اثری باشد. محققین هم در این امر نقش جدی داشتند. کتاب «هزارنقش» در آن دوران توسط دکتر خزایی جمعآوری شد. این کتاب نیاز بچهها را در بسیاری از رشتههای تجسمی برآورده میکرد. خصوصاً منبع خوبی بود برای طراحی لوگو و پوستر.
همانطور که اشاره کردم گرافیک به طور کامل بعد از جنگ شکل واقعی خود را پیدا کرد. در دورۀ دفاع مقدس هم پوسترهای خوبی تولید شد ولی گرافیک با تمام ابعاد و زیرشاخههایش که الان از آن صحبت میکنیم و به صورت یکی از ابزارهای مهم جنگ نرم، بیشتر در نسلهای بعدی و پس از دفاع مقدس و در شرایط ثبات و امنیت و رشد علمی و فنی جامعه و سفارشهای متعدد معنا پیدا کرد. زمانی که بیلبوردهای خیابانی درست شد، اکرانهای شهری پدید آمد، شرکتهای تبلیغاتی رونق گرفتند، ناشران فعال شدند و گرافیک برای رقابت بهتر و بیشتر به کمک آمد.
اگر بخواهیم مرور دقیق تری بکنیم، باید اشاره کرد گرافیک در فضای آکادمیک دانشگاهها گسترش پیدا کرد. [پیشتر] فقط دانشگاه هنر، دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه الزهرا بود. همین سه دانشگاه رشته گرافیک را ارائه میدادند. بعداً دانشگاه تربیت مدرس در مقطع ارشد و دانشگاه آزاد هم اضافه شدند و تعداد فارغالتحصیلان یکباره زیاد شد. سفارشهای جامعه هم به فراخور افزون شد. رقابت شکل گرفت و شرکتهای تبلیغاتی به میدان آمدند ولی در این میانه از تولیدات گرافیکی انقلابی غیر از سفارشات خاص و برخی جشنوارهها خبری نیست، چون هنوز سفارش شخصی مطرح نیست و گرافیک همچنان درگیر سفارشات سازمانی است. نکتۀ مهمتر این بود که در فضای دانشگاه طراح انقلابی تربیت نشد. از ابتدا تا به امروز دانشگاه ما هنرمند انقلابی تربیت نکرده. هنرمند به معنی مصطلح و آن چیزی که در دنیا وجود دارد. حتی تجارب هنرمندان بزرگ انقلاب به دانشگاه و طرح درسها سرایت نکرد. به جز برخی از اساتیدی که به طور خاص کلاسها یا پروژههای درسی را هدایت میکردند دیگر خبری از مبانی و آرمانهای انقلاب نبود. آن مقدار اندک هم امکان بروز و ظهور نداشت. تا اینکه سروکلۀ پرینترها (چاپگرها) پیدا شد. از وقتی که چاپگرها وارد جامعه شد شرایط تغییر کرد. تا قبل از آن به سختی و با هزینۀ زیادی میتوانستیم پوستر را تولید و تکثیر کنیم. روشهای دستی و چاپ سیلک هم کمهزینه نبود. پوستر در تکثیر معنا پیدا میکرد. پس باید جایی حمایت میکرد تا این چاپ شود. زمانی پوستر به عنوان تکمحصول برای ما معنا پیدا کرد که پرینتر وارد بازار شد یعنی توانستیم یک عدد پوستر چاپ کنیم. اگرچه اکنون این یک امر عادی است، اما برای ما خیلی مهم بود که بتوانیم تعداد محدودی از یک اثر را چاپ و در جایی نمایش دهیم. این اتفاق خیلی تأثیرگذار بود. این امکان به ما فرصت میداد تا ایدههایمان را در همان قالب مرسوم پوستر و بدون سفارش دهنده عرضه کنیم.
رامزی: این پرینترها برای چه سالی بود؟
نجابتی: اوایل دهۀ ۷۰.
رامزی: معادل اختراع چاپ بود!
نجابتی: بله. دقیقاً برای ما معادل اختراع صنعت چاپ بود. برخلاف تصویرسازی و کاریکاتور که در خدمت مطبوعات بود و میتوانست در هر اندازهای در جراید چاپ شود، پوستر محصولی مستقل محسوب میشود که خودش به تنهایی موضوعیت دارد و ابعادش هم مهم است. یعنی نمیشود انتظار داشت پوستری برای چاپ در مجله کار شود. از طرفی رنگ هم عامل مهمی است، بنابراین تکثیر آن هم هزینهبر است. نخستین نمایشگاه پوستری که با عنوان سفارش به خود self promotion در ایران برگزار شد نمایشگاهی بود که گروه رنگ پنجم برگزار نمود و افرادی از جمله رضا عابدینی، ساعد مشکی، مجید عباسی، فرزاد ادیبی و بنده هر کدام با یک اثر در آن شرکت کردیم.
رامزی: قبل از سال ۸۸ بود؟
نجابتی: بله. حدوداً سال هشتاد و یک بود.
رامزی: یعنی یکبار اول انقلاب تجربه کردید و یکبار هم اواخر دهۀ ۷۰؟
نجابتی: بله. عامل عمده، شور و حالی بود که انقلاب در جامعه ایجاد کرده بود و اینکه هنوز انقلابیون در حال مبارزه بودند. در این شرایط هنرمند نه تنها منتظر سفارش از سازمان و ارگانی نیست، بلکه از جیب هم برای اهدافش هزینه میکند. این شیوه را هنوز در کشورهایی که در حال مبارزه هستند می بینید. تجربه گروه «رنگ پنجم» هم یک هیجان ناشی از امکانی بود که چاپگرها ایجاد کرده بودند و در همان فضای محدود گالری کارآیی داشت نه بیشتر. دغدغۀ ارتباط و القای پیام در کار نبود. بیشتر یک عرض اندام هنری بود؛ نمایش توانمندی های طراح.
رامزی: این ناشی از چه بود؟ promotion self از کجا نشأت گرفت؟
نجابتی: این پدیده جهانی است؛ طراحانی که ایدههای خود را تصویر میکنند، یا در اعتراض و مخالفت یا در موافقت. البته این رویه به یکباره در جهان گسترش یافته و مثل سابق نیست که فقط تعداد محدودی طراح صاحب نام و مؤلف، پوسترهای شخصی داشته باشند. این موضوع بیارتباط با امکانات موجود برای طراحان و تکنولوژی نیست.
رامزی: این موضوع از کجا نشأت میگرفت؟ مثلاً به هنرمند برخورده بود که اینقدر سفارش میگرفت؟
نجابتی: کاملاً درست است. اولاً تعداد محدودی از فارغالتحصیلان موفق میشوند وارد بازار کار شوند و سفارش حرفهای دریافت کنند. متولیان امر فرهنگ و هنر هم برای سفارشات ملی ترجیح میدهند سراغ نامآوران بروند. طبیعی است که سر خیلی از طراحان، بیکلاه میماند. بسیارند طراحانی که در سر آرزوی طراحی پوستری مثل فیلم فجر را دارند، ولی چقدر این احتمال وجود دارد؟
طراحان صاحبنام و مؤلف هم همیشه از نوع سفارشهایی که دریافت میکنند راضی نیستند. مثل بازیگری حرفهای که شاید هیچ وقت فرصتی پیش نیاید در نقشی که دوست دارد ظاهر شود. این انتظار سفارشات خاص و جذاب و وسوسه کننده همواره وجود دارد. از طرفی موضوعاتی در جامعه رخ میدهد که واکنش هنرمندانه میطلبد. همه چیز را نمیشود در قالب سفارش دید. مثلاً بنده از همان ابتدای کار بسیار علاقهمند به طرح موضوعات اخلاقی در قالب پوستر بودم ولی زمینۀ سفارش آن فراهم نبود تا زمان پدیدارشدن چاپگرهای دیجیتال، این فرصت برایم پیش آمد تا دیده شوم. همۀ همکاران خصوصاً طراحان انقلابی از این فرصت استفاده کردند و شروع جدی این اتفاق در واکنش به مسائلی بود که در فتنۀ سال ۸۸ اتفاق افتاد. آنچه به عنوان انقلاب دوم در گرافیک ایران مطرح است همین زمان است. مجدد جامعه درگیر حوادث ناگواری شده بود و اوضاع نگران کننده. هرچند قبلاً هم فتنههایی رخ داده بود ولی تا این حد عرصه بر انقلابیون تنگ نشده بود. همۀ آحاد برای حفظ انقلابی که از جهات مختلف تهدید میشد به میدان آمدند. سخنرانی حضرت آقا در آن نمازجمعۀ تاریخی حجت را بر همه تمام کرد. این بار هنرمندان هم بدون سفارش و ابلاغ و بخشنامه دست به کار شدند. این احساسِ نیازی واقعی بود که به خلق آثاری شخصی منجر شد، یک احساس تکلیف بود. فتنۀ ۸۸ از این جهت هم برکاتی داشت. بچهها در واکنش به یک سری مسائل شروع به طراحی کردند. پیشتر شاهد نبودم که یک موضوعی این چنین جامعه را درگیر کند. نیاز به تبیین بود. خط کشیها و صفبندیها شدت یافت. به سرعت در این میانه جوانان هنرمند [انقلابی] یکدیگر را پیدا کردند. قبل از این شرایطش مهیا نبود. پاتوقی برای جمع شدن تعریف نشده بود یا نیازش حس نمیشد. دانشگاههای هنر فاقد این پاتوقها بودند. حوزۀ هنری هم محدود بود به هنرمندانی که از آنجا انتفاعی داشتند و کاری انجام میدادند. دانشگاههای هنر آن زمان فاقد پاتوقی مناسب برای دورهمی بچههای انقلابی بود که بعدها با تأسیس هیئت هنر در دانشگاه بحمدالله این نقیصه برطرف شد و اکنون شاهد جمع های پرشور مؤمنانه هنرمندان هستیم.
رامزی: بخش هنری حوزۀ هنری خسته شده بود و حالت خستگی داشت.
نجابتی: بله. حوزۀ هنری دورههای مختلفی را طی کرده بود و شرایطش متفاوت بود. پاتوق، انجمن، محفل و یا جایی که بچهها بتوانند آنجا یکدیگر را پیدا کنند، نداشتیم. غبار فتنه که فروکش کرد یکدیگر را پیدا کردیم. آقای میری در مشهد با جمعی از طراحان مشهدی در همین شرایط، نهضتی به راه انداخته بودند تحت عنوان پوستر انقلاب. آقای مجلسی هم با دوستانش در اصفهان مجمع طراحان انقلاب را بنا گذاشتند. جناب آقای حیاتی هم که علاوه بر هیئت هنر آتلیۀ سهدرچهار را با جمعی کاربلد تأسیس کرده بود. کانون هنر شیعی هم که پیش از این با همکاری سیدمهدی حسینی و مرحوم سیدمحمد ساجدی در قم تشکیل شده بود. به تدریج همدیگر را پیدا کردیم. تا پیش از این ما حتی جرئت عرض اندام نداشتیم. یکباره بعد از جنگ، عرصه خالی شده بود. دورههای آخر که وارد دانشگاه میشدند، بچههایی بودند که هیچ نسبتی با جنگ و انقلاب نداشتند. حتی برخی که از ترس جنگ پنهان شده بودند، پس از جنگ تازه خودی نشان میدادند. خیلی از بچههای انقلابی که از جبهه برگشته بودند، فارغالتحصیل شده بودند. نسلهای بعدی به دانشگاه آمده بودند و به یکباره با جماعتی روبرو شده بودیم که پشت کنکور مانده بودند و میخواستند هنر بخوانند. جو دانشگاه در آن زمان طوری نبود که حتی بچهمذهبیها بتوانند عرض اندام کنند، چه برسد به بچههای انقلابی! در چنین شرایطی بچهها نمیتوانستند به راحتی یکدیگر را پیدا کنند. یکی دانشگاه هنر، یکی دانشگاه آزاد و یکی دانشگاه رشتۀ معماری. کجا باید یکدیگر را پیدا میکردند؟ فتنۀ ۸۸ به این جمعشدن کمک کرد. در دهههای قبلی هم زدوخوردهای سیاسی بود و منجر به حذف بسیاری از جریانهای انحرافی شد. درگیری جناحها هم نکتهای نبود که بخواهد منجر به خطکشی و مرزبندی شود. خاطرم هست که در انتخابات دورۀ نهم با اینکه در حمایت از دکتر احمدینژاد فعالیت میکردم ولی سفارشی هم برای یکی از دوستان در ستاد انتخاباتی دکتر معین کار کردم. اختلافها باعث جدایی نشده بود.
رامزی: منظور سال ۸۴ است؟
نجابتی: بله. در سال ۸۴ بود. از سال ۸۸ خطکشیها جدیتر شد. برخی چراغ قرمزها را رد کردند. دیگر قضیه اختلاف سلیقه نبود. کسانی جلوی نظام و رهبری ایستاده بودند. بعد از خطبههای نمازجمعۀ حضرت آقا اگر قرار بود کسی برگردد باید برمیگشت. از آن به بعد طبیعی بود شکافها بیشتر شد. دیگر با هر کسی نمیتوانستیم کار کنیم و البته برخی هم با ما دیگر کار نکردند.
سال ۸۸ با شروع فتنه بچهها احساس کردند باید کاری انجام دهند. شرایط جامعه ملتهب بود. آن طرف هم کار میکردند و به هر حال یک فضای زدوخورد بود. بعد از آن بود که بچهها هم را پیدا کردند و فهمیدند یکی دو نفر نیستند. تا زمانی که احساس میکنید تنها هستید، خیلی جرئتی پیدا نمیکنید کاری کنید. در فضاهای انقلابی هم همینطور است؛ وقتی [مشابه خودتان را پیدا میکنید]، احساس قدرت و قوت قلب میکنید. جمع شدن بچهها در این دوره کنار هم برکات زیادی داشت که در ادامه اشاره میکنم.
سیدان: در سال ۸۸ در بین هنرمندان قدیمیتر چه تحرکاتی صورت گرفت؟ چرا برخی از هنرمندانی که اعتبارشان را از انقلاب گرفته بودند، نتوانستند در صحنۀ درگیری با فتنه حاضر شوند؟
نجابتی: برخی مسئله را شخصی انگاشتند. دعوا بر سر احمدینژاد و موسوی که نبود. به یاد دارم یکی از دوستان صمیمی ما زنگ زد و گفت باور نمیکنم شما طرفدار احمدینژاد باشید. گفتم اکنون بحث شخص و طرفداری شخصیت نیست. نتوانستند صف بندیها را ببینند. رفاقتشان با موسوی به عنوان فردی با سابقه در انقلاب و شخصیتی هنرمند مانع شد حقایق دیگر را ببینند. اینطور مواقع باید دید در کنار کدام گروه ایستادهاید و چه افراد و جریانهایی در این گروه هستند و بهره برداری میکنند.
سیدان: دربارۀ فرم آن دوران هم قدری صحبت کنیم. فرم گرافیک ما پس از ۸۸ چه تغییری کرد؟ این نقاط عطف تاریخی در گرافیک چه تأثیری گذاشتهاند و چه درسی میتوان از آن گرفت؟
نجابتی: گرافیکی که از سر صبر و برای سفارش انجام میدهیم شیک و دارای پرداخت حرفهای است. در آن عناصر متعدد را بررسی میکنیم. حتی میتواند خیلی پرکار باشد و فاخر عرضه شود و کلاً فضا و ساختار آن متفاوت است، اما گرافیک واکنش سریع، ضربالعجلی و خلق الساعه غالباً به سمت فتومونتاژ میرود. فتومونتاژ یکی از مهمترین اتفاقات گرافیک آن دوره است؛ کاری که خیلی راحت انجام میشد و از طرفی برای مخاطب هم جذابیت داشت. میتوان گفت فتومونتاژ شاخصۀ مهم گرافیک این دوره است. البته آن زمان خیلی ابتدائی بود. در حد تلفیق ساده دو یا سه عکس با هم که راحت و سریع انجام میشد. کمکم فتومونتاژها به سمت کمال رفت و الان شاهد آثار حرفهای هستیم. البته هوش مصنوعی هم در این زمینه به بچهها کمک کرد. کارهایی که در حال حاضر در این حوزه انجام میشود، در حد کارهای حرفهای بینالمللی و قابل عرضه در فضای جهانی است.
رامزی: کارها به چه صورت منتشر می شد؟
نجابتی: با ایمیل ارسال میکردیم و هنوز پیامرسانها و شبکههای اجتماعی وجود نداشتند. تعدادی محدود هم به شیوههای کپی رنگی یا پرینتهای معمول برای مکانهایی که شرایط نصب کار را داشتند.
رامزی: البته قدری فیسبوک و وبلاگ در سال ۸۸ رواج داشت.
نجابتی: به محض اینکه وبلاگ و غیره به وجود آمد، یک اتفاقی جدیدی رخ داد. میشد پوستری طراحی کرد و بدون اینکه حتی هزینۀ پرینت و تکثیر داد، [دکمه] ارسال را زد تا مخاطبان آن را ببینند. این امکان باعث شد بچهها به سمت تولید آثار کوچک بروند. یعنی دیگر نیاز نبود پوستر در ابعاد ۵۰ در ۷۰ باشد و حتماً چاپ شود و به دیوار نصب شود. همۀ این اتفاقات روی کار ما تأثیر داشت. از جمله اینکه امکان موشنکردن پوستر یعنی تولید پوستر متحرک به وجود آمد. وقتی پوستر کوچک و دیجیتالی میشود و در فضای اجتماعی قرار میگیرد، میتواند متحرک و صدادار شود یا اینکه پوستر کپشن داشته باشد و دیگر نیاز نبود [همۀ اطلاعات] در پوستر درج شود. همۀ اینها امکاناتی بود که بعداً اضافه شد و در نهایت باعث یک سیر تکاملی شد تا امروز که به این نقطه رسیدیم. در کنار هنرمندان گروهای مختلفی شکل گرفت. تولید محتوا و جهت دادن به ایدهها از مهمترین این گروهها بود؛ گروه اکران و سعی برای بهتر دیدهشدن آثار. طراحان شهرهای دیگر که دغدغههای مشترک داشتند به شبکه پیوستند. به تدریج این شبکه با زحمت دوستان گسترش یافت. تعداد کارگاههای آموزشی استانی که برگزار میشد در سال به دهها مورد میرسید و بعد کارگاههای کشوری داشتیم. به یاد دارم اولین کارگاه کشوری که واقعاً در حد لشگرکشی بود با حضور ۱۱۰ طراح خانم و آقا با موضوع وحدت در جمکران برگزار شد.
سیدان: وحدت امت اسلامی؟
نجابتی: بله. با عنوان حبل الله.
سیدان: چه سالی بود؟
نجابتی: سال ۹۴ بود. به تدریج این شبکه هویت واقعی خود را پیدا کرد و صاحب یک نشان هم شد.
سیدان: نشان چه بود؟
نجابتی: تلفیقی از دست مشتکردۀ امام راحل(ره) با یک پوستر لوله شده. اساسنامهای تنظیم گردید و مسئولیتها تقسیم شد و تشکلهای دیگری زیرمجموعۀ آن قرار گرفتند و شورای سیاستگذاری برای آن تعریف شد که بحمدالله تا به امروز ادامه پیدا کرد.
رامزی: نهضت پوستر به شکل کارناوالی کارگاه برگزار میکرد از یک استان به استان دیگر میرفت و حرکتی در کشور ایجاد کرد. دانشگاه در این جریان و حرکت کجا بود؟ حضور داشت؟
نجابتی: خیر.
رامزی: این بچهها که دربارۀشان صحبت کردیم، فضای آموزشی امن ندارند. این فضای آموزشی مستقل از دانشگاه به همین خاطر گرفت؟ چرا هیچ وقت این جریان به سمت دانشگاه حرکت نکرد تا فضای دانشگاهی را دست گیرد؟ ما همچنان نمیبینیم که این جریان وارد فضای دانشگاهی شود.
نجابتی: مأموریت اصلی ما عزیزانی بود که پای کار انقلاب بودند و علاقهمند به هنر، نقطۀ وصل مسجد بود و هیئت. غالباً دور از مرکز و گاهی مناطق محروم. برخی هم تحصیلکردۀ محیطهای آکادمیک. بخشی از دوستان با مأموریتی متفاوت و حضور در هیئت هنر این جریان را در دل دانشگاه هنر رقم زدند و روز به روز هم به جمعیتشان افزوده میشود. اکنون هم کارگروههای تخصصی دارند تقریباً در تمامی رشتهها.
سیدان: این سخن رایج است که از دانشگاه چیزی درنمیآید ولی وقتی نگاه میکنیم افرادی مثل شما دانشگاه رفتهاند. اگر کسی بخواهد در گرافیک کاری کند به او میگویید دانشگاه نروید چون چیزی از دانشگاه درنمیآید؟
نجابتی: خیر. من چنین حرفی نمیزنم و همیشه تأکید میکنم دانشگاه بروید. برای اینکه تجربیات مختلفی را آنجا کسب میکنید و مدرک هم میگیرید، ولی متأسفانه هنرمند تراز انقلاب در دانشگاه تربیت نمیشود چون بستر این کار فراهم نیست.
سیدان: ما امثال شما را داریم که از دانشگاه آمدید.
نجابتی: من این را همیشه گفتهام و تأکید میکنم که این خروجیهای انقلابی، تدبیر سیستم آموزشی ما نیست، بلکه تقدیر الهی است و همچنان بر این اعتقادم.
سیدان: کسانی که در دانشگاه حاضر میشوند و با فضای واقعی دانشگاه که غربزده است و با ما همسو نیست، روبرو میشوند، به صورت واقعیتر انقلابی میشوند. در مقایسه با کسانی که در محیط گلخانهای بیرون از دانشگاه هستند.
نجابتی: این استثناها نمیتواند تبدیل به قاعده شود. محیط باید برای رشد مناسب باشد. در مثل مناقشه نیست، اینکه در قصر فرعون هم زنی چون آسیه تربیت میشود، ویژگی آن قصر نیست و نمیشود آن را الگوی تربیتی قرار داد. پیامبران مبعوث شدند برای خلق همچین بستری و آرمان انقلاب هم این بود که دانشگاهش علاوه بر تحصیل، تهذیب هم داشته باشد. در این صورت است که می تواند کشور را به سعادت برساند.
رامزی: من این را قبول دارم که فضای دانشگاهی آن کیفیت آرمانی را که در خاطرات شما میشنویم، ندارد، اما ما در جمهوری اسلامی زندگی میکنیم و دانشگاه هم دانشگاهِ جمهوری اسلامی است. نمیشود که دانشگاه را فراموش کنیم و فضای دیگری برای خود درست کنیم. این تبدیل به [محفل] میشود. شأن آکادمیک ندارد، مسیر آموزشی درستی ندارد.
سیدان: اگر بخواهیم مکتبی در هنر انقلاب شکل گیرد، لازمه آن دانشگاه نیست؟
نجابتی: خیر. مگر مکتب باوهاوس در دانشگاه شکل گرفت؟ کدام یک از مکاتب هنری غربی در دانشگاه شکل گرفتهاند؟ دانشگاه در دنیا اصلاً چنین ادعایی ندارد که مکتب ایجاد کند. دانشگاه حتی اصرار ندارد که هنرمند تربیت میکنم. بلکه صرفاً محل تبادل اطلاعات دانشجویان با استاد است. فضای مناسبی برای آشنایی با اندیشههای جدید موجود در فضای جهان است. در این بین اساتید مختلف را هم تجربه میکنیم. دانشگاه محل ایجاد یک تفکر خاص نیست؛ آرای مختلف در آنجا حضور دارند. مکتب یعنی یک تفکر خاصی را آنجا نهادینه میکنید.
سیدان: پس [افراد یک مکتب] کجا همدیگر را پیدا کردهاند؟
نجابتی: در کافه! در غرب این مسائل فراوان است. اتفاقاً محل بروز مکتب بیرون از دانشگاه است. دانشگاه محل آرای مختلف است یعنی آشنا شدن با اندیشههای مختلف. البته خود من با بعضی از بچههایی که در جبهۀ انقلاب حضور دارند، در دانشگاه آشنا شدم. این افراد کم هستند. نرفتن ما به دانشگاه به خاطر این نبود که از آنجا ناامید شده بودیم. فضای بیرون از دانشگاه بیشتر از ما انرژی و وقت میگرفت. احساس تکلیف ما بیشتر این طرف بود. الان آقای صلواتیان سالهاست در مسجد تدریس میکند. از دل مسجد خیلی اتفاقات رقم میخورد. نسل اول حوزۀ هنری انقلاب از مسجد بیرون آمدند. مثل مرحوم سلحشور، بهزادپور، امیرحسین فردی و... .
سیدان: قدری به سمت مسائل روز برویم. احساس میکنم که هنرمندان ما در بلوای ۱۴۰۱ حضور انفعالی داشتند اما آن طرف خیلی پیشرو و صریح و حتی وقیح بود. علت این امر چه بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ در فرم گرافیک مثل سال ۸۸ اتفاقی افتاد؟
نجابتی: این داستان برای دشمن یک سابقهای دارد و کاملاً آماده بوده، طراحی شده بود و سناریو داشت. دفعتاً ایجاد نشده بود. روی قضیۀ زن کار کرده بودند و چندان برای ما دور از ذهن نبود که اینها روی این مسئله کار میکنند، ما هم این خبر را شنیده بودیم، اما فکر نمیکردیم ناگهان با این حادثهای مواجه شویم که همۀ ما را شوکه کند. از اربعین که برگشتیم جو جامعه به گونهای بود که تصمیمگیری در آن سخت بود، بسیار حساس و پیچیده بود. حتی برخی از بزرگان در آن لحظه تصمیم نادرست گرفتند. تصور کردند با محکوم کردن پلیس و عذرخواهی تمام می شود. داستان اما اینطور نبود. خلاقیت و آمادگی نیاز داشت و ما این تجربه را نداشتیم. این را اعتراف میکنم که خلاقیت ما در این سالها صرف تولید اثر شده بود؛ نه اینکه در لحظههای خطیر هم بتوانیم خلاق باشیم و تصمیمات حساس بگیریم بدون آنکه حتماً رهبر جامعه وسط میدان بیاید. همه منتظر بودند آقا چه میگوید. این خیلی بد است. ما باید بدانیم در آن لحظه تکلیفمان چیست و زمان برد تا فهمیدیم!
سیدان: در قضیه حاج قاسم هم همینطور بود؟
نجابتی: نه در قضیۀ حاج قاسم بچهها خوب به میدان آمدند و آنجا تکلیف روشن بود. در قضیۀ حاج قاسم بچهها بلافاصله شروع به تولید اثر کردند چون چیز مبهمی وجود نداشت. حتی در فتنۀ ۸۸ هم مسئله روشن تربود؛ در این قضیه واقعاً خیلی چیزها مبهم بود. اولاً الان ما باید کجا را نشانه بگیریم؟ نمیخواهیم انشقاق هم در جامعه ایجاد شود. دو دستگی چیزی است که همیشه ما را از آن پرهیز دادهاند. قرار نیست در جامعۀ خودمان دودستگی ایجاد کنیم، قرار نیست بگوییم ما اینور و شما آنور! ضمناً دست روی نقطۀ حساس گذاشتند که بحث زن است. دربارۀ این حجم کاری که توسط آن طرف تولید شد، غیر از آنکه از قبل هم برنامهریزی کرده بودند، کار بسیار دشواری نیست که در فضایی که سیلی جاری شده و همه چیز را خراب میکند، شما هم چیزی در آن بیندازید. هُلدادن یک چیز در سرپایینی، کار دشواری نیست و خود آن قِل میخورد و میرود، اصلاً شرایط فراهم است. اینکه شما یک چیزی را هل بدهید و بالا ببرید و به سمت قله ببرید سخت است. لذا مقابل این جریان کار کردن که یک جریان جهانی است و تعبیری سخیف از آزادی ارائه میدهد، سخت است و اقناع کردن مردم کار راحتی نیست و زمانبر است.
سیدان: یعنی مشکل شناختی داشتیم؟
نجابتی: بله! اصلاً این یک کار پیچیده است. محتوا نیاز دارد. اگر بخواهید در بحث حجاب و عفاف قضیه را مطرح کنید که در این سالها توفیقاتی نداشتیم. آن زمان هم که وقت داشتیم نتوانستیم کار مؤثری انجام دهیم. کار محتوایی عمیقی نیاز دارد آن هم در این شرایط که در جهان همه چیز به این سمت رفته که این پدیده را بسیار عادی جلوه دهند و چهرۀ منحرفی از آزادی زن ارائه میدهند و... . حالا شما باید مقابل این، اندیشهای مطرح کنید و برای آن اندیشه صورت و فرم ارائه دهید و تولید کنید. این کار راحتی نیست. بعد هم اگر بخواهید بلوا را بخوابانید، به هر حال باید بسیاری از مسائلی که در جامعه وجود دارد، از کشتهسازیها، از دروغهایی که میگفتند و... را پاسخ دهید و خب میدانید در رسانه کسی برنده است که اولین روایت را انجام میدهد و چقدر زمان میبرد تا بتوانید بگویید این روایت دروغ بوده است، چقدر انرژی میبرد و چقدر کار لازم است تا بگویید این خبر کذب محض است.
سیدان: در این تجربهای که سال گذشته تا الان داشتید میتوان یک نقطه را دست گذاشت و گفت این هم تجربۀ فرمی است، این فرم را ما به صحنه آوردیم؟ در گرافیک ما چه کار کردیم؟
نجابتی: یکی از اتفاقات خوب این دوره این بود که نسل دیگری به میدان آمد؛ نسلی که بسیاری از آنها را حتی ما هم نمیشناختیم. شروع به کار کردند و به تدریج شناختیم. آنها همدیگر را پیدا کرده بودند و کسانی بودند که برخی از آنها حتی در کارگاههای ما هم نبودند و سنشان بسیار با ما فاصله داشت. کارهای برخیشان حتی مبتدی است اما کار میکردند. ما با نسل جدیدی در این حوزه مواجه شدیم و فهمیدیم این قضیه ادامه دارد و خداوند هم معطل ما نمانده است و کسانی هستند که کار را انجام دهند. برخی مواقع که آقا نسبت به آینده آنقدر امیدوارانه صحبت میکردند، میگفتم رهبر است و باید امید بدهد، اما دیدم اینها واقعیت است و ما نمیبینیم و ایشان به واسطۀ گزارشهایی که میرسد کاملاً مستدل و مستند بیان میکنند. یکی از ویژگیهای این دوره همین بچهها بودند. هم سال ۸۸ و هم سال ۱۴۰۱، شاهد پوستاندازی گرافیک انقلاب بودیم. افراد تازهای را شناختیم و با آنها ارتباط گرفتیم و اجتماع هنرمندان انقلابی گستردهتر و قویتر شد. همانطور که